از ابتدای انقلاب اسلامی تا کنون دو جریان فکری و سیاسی در کشور وجود داشته است که یک جریان همواره جریان انقلابی و اسلامی و مخالف با استکبار بوده است و جریان دیگر درست در نقطه مقابل آن قرار داشته و به تناسب زمان ، نام های متفاوتی برای خود انتخاب کرده است؛ در روزهای اول انقلاب اسلامی با نام اعتدالی و سپس با نام اقتصاد دولتی، و در دهه 70 با نام تکنوکرات و عملگرا و پس از آن با نام اصلاح طلب واکنون در یک اقدام ارتجاعی بازهم همان شعار اعتدال و میانه روی!
از ویژگی های این جریان فکری این است که از قدرت رسانه ای بالایی برخوردار است و می تواند با انواع شگردهای رسانه ای و تبلیغاتی، واقعیت ها را تغییر دهد؛ در دهه اول انقلاب عمده رسانه های کشور در دست این جریان فکری بود و حتی تنها رسانه مطبوعاتی که به نظر می رسید در اختیار جریان انقلابی است یعنی «روزنامه جمهوری اسلامی» نیز با انتخاب میرحسین موسوی به عنوان سردبیر، دراختیار همان جریان قرار گرفت. در دهه 70 نیز جریان کارگزاران با تاسیس روزنامه های جدید و پر تیراژی مانند همشهری، ایران، سلام و نشریات جدید روشنفکری مانند عصر ما، کیان و... عملا فضای رسانه ای کشور رادر دست گرفتند و البته بی تردید حضور عناصری مانند رییس دولت اصلاحات در وزارت ارشاد اسلامی نیز می توانست در توسعه نقش رسانه ای این جریان بسیار مؤثر باشد. و در دولت اصلاحات با حضور مهاجرانی و سپس مسجد جامعی در وزارت ارشاد و گسترش قارچ گونه نشریات زرد و سیاه توانست تا حدود زیادی در پیشبرد اهداف جریان دوم کمک کند.
بی شک جریان دوم با در اختیارداشتن این حجم از رسانه های مکتوب که در دهه 80 و 90 با رشد چشمگیر فضای مجازی نیز همراه بوده است، توانسته با انحاء برچسب ها و اتهامات جریان اول را تا حدودی از چشم مردم بیاندازد و این گونه وانمود کند که جریان اول، جریانی تندرو، افراطی، ضد مردم، خشن، جنگ طلب و مخالف رفاه و آسایش مردم و جامعه است به گونه ای که امروز در جامعه نام انقلابی گری را با جنگ طلبی و تندروی و افراط، قرین یکدیگر می دانند و نام اصلاح طلبی را همراه با طرفداری از مردم، حمایت از رفاه و آسایش، صلح و آرامش و خوشبختی؛ درست شبیه آن چه در صدر اسلام اتفاق افتاد که امثال مالک اشتر و عمار یاسر را که طرفداران واقعی حقوق مردم بودند را طرفدار جنگ و ضد منافع مردم و افراطی و تندرو معرفی می کردند و در نقطه مقابل، امثال ابوموسی اشعری که پنهانی سر درآخور معاویه داشتند را طرفدار صلح و آرامش و حقوق از دست رفته مردم!! و نتیجه آن شد که همه از آن مطلع هستیم. بنابر این شایسته است در فضایی به دور از جنجال های رسانه ای به این نکته بپردازیم که کدام جریان حقیقتا طرفدار واقعی رفاه و آسایش و رشد و تعالی مردم است؟
بی تردید ایجاد رفاه و آسایش برای مردم به اجرای سیاست های مهم و کلان نیازمند است که دولت ها با اتخاذ کردن آن ها، می توانند مشکلات اقتصادی مردم را حل کنند. خروج اقتصاد از حالت رکود، مهار تورم و گرانی و رونق کسب وکار و ایجاد اشتغال در کلان جامعه با چند شعار توخالی و جذاب حل نمی شود؛ برای این امر مهم، شاخص هایی لازم است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف. امنیت برای سرمایه گذاری
بی تردید شاخص امنیت یکی از عمده ترین شاخص ها برای حل معضلات اقتصادی و سرمایه گذاری است؛ زیرااگر کشوری امن نباشد هیچ سرمایه گذاری چه داخلی و چه خارجی حاضر به سرمایه گذاری در آن نیست. اکنون ببینیم چه کسانی برای کشور امنیت آورده و می آورند؟ جریان اول یا دوم؟ براستی اگر جریانی که امروز به دروغ، نامش به جنگ و خشونت قرین شده است نبود، امروز امنیت کشور در چه وضعیتی قرار داشت؟ روشن است که امروز ایران اسلامی در منطقه پر آشوب مانند نگین امنی می درخشد و فضای مناسبی برای همه سرمایه گذاران داخلی و خارجی فراهم کرده است. اگر بچه هایی که امروز از سوی جریان دوم با برچسب های تندروی و افراط طرد می شوند در سوریه و عراق و در سپاه قدس حضور نداشتند امروز جریان تکفیری، جنگ های نیابتی را به داخل استان های ما نیز کشانده بود و هزینه های سنگینی در داخل کشور بر ما تحمیل کرده بود. در این صورت نه تنها فضای امنی برای سرمایه گذاری وجود نداشت که زیرساخت های کشور نیز در معرض نابودی قرار می گرفت چنان که امروز در عراق و سوریه و یمن شاهد آن هستیم. به همین دلیل است که دشمن موشک های ایرانی را برای خودش تهدید تلقی می کند و در سناریوی جدید خواهان نابودی آن هاست و به همین دلیل است که ایران اسلامی باید از دستاوردهای بزرگ موشکی خودش دفاع کند و برای توسعه و کمیت و کیفیت آن ها بکوشد.
ب. اقتصاد پایدار و دانش بنیان
پر واضح است که اقتصاد صدقه ای و یارانه ای مطلوب مردم نیست. اقتصاد متزلزل و ناپایداری که آرامش فکری مردم را به هم بریزد برای مردم نگران کننده است؛ مردم به دنبال اقتصاد پایداری هستند که دایما بر سرمایه های آن ها بیافزاید و ثروت آن ها رامورد تهدید قرار ندهد. این که در گذر زمان، معادن کشور و چاه های نفت تخلیه شوند و به ثمن بخس به صورت خام فروخته شود و در برابر آن کالاهای نامطلوب گرفته شود بدترین نوع اداره کشور است.
اینکه به جای تامین مسکن و ازدواج و اشتغال برای جوانان کشور و فراهم کردن زمینه های رشد و تعالی علمی برای آن ها، سرگرم دیدن ماهواره و فضای مجازی و حضور در شبکه های اجتماعی واتساپ و تلگرام . ... شوند و به دیدن برخی تصویرها و فیلم های مستهجن دلخوش باشند یا درگیر یک سری مسائل سیاسی جناحی و قومیتی باشند برای جریان دوم امری مطلوب است ولی چنین اموری برای جریان اول خوشایند نیست؛ این جریان به رهبری حضرت امام ره و مقام معظم رهبری در صدد حل ریشه ای معضلات کشوراست؛ اقتصاد مقاومتی و دانش بنیان برای کشور نسخه شفابخشی است که می تواند هم مشکل تورم و گرانی را حل کند و هم معضل رکود و بیکاری را. خوب است کسانی که نسخه غربی برای ما می پیچند و غرب را قبله آمال خود می دانند لا اقل به این نکته توجه داشته باشند که اقتصاد کشورهایی مانند امریکا، فرانسه، آلمان، ژاپن و... نیز مقاومتی و دانش بنیان است؛ آن ها با تولید علم و فروش آن به جهان، تجارت می کنند آن ها مواد اولیه کشورشان را به صورت خام نمی فروشند، بلکه مواد خام کشورهای جهان را می خرند و با اندکی دست کاری، ارزش افزوده بالایی به دست می آورند و دوباره به همان کشورها با قیمت های هنگفت و صدها برابر و هزاران برابر می فروشند و به جای آن مواد اولیه مانند نفت خام و مواد معدنی می گیرند و این گونه مخازن و معادن کشورها را به یغما برده و تخلیه می کنند! و در آینده ای نه چندان دور، کشورهای به اصطلاح توسعه نیافته را محتاج تر و فقیرتر و نسل های آینده آن کشورها را بیچاره و گرسنه می سازند.
نکته مهم تر این که حتی کشورهایی مانند مالزی، ترکیه، کره جنوبی و چین که مورد مثال طرفداران جریان دوم است در سطح پایین تر از مدل اقتصاد مقاومتی استفاده کرده و با واردات مواد خام از کشورهای تولید کننده مواد اولیه و تبدیل آن ها به کالاهای مصرفی و به دست آوردن ارزش اضافی آن به اقتصاد نسبتا پویایی دست یافته اند. این گونه نبوده است که آن ها از طریق واردات بی رویه و باز گذاشتن درهای کشورشان به روی کالاهای قاچاق و بنجل به چنین جایگاهی دست یافته باشند.
ج. آیا کسانی که با تولید علم، رتبه کشور را بالا برده و در عرض کشورهای پیشرفته دنیا قرار داده اند و رشد علمی کشور را در سال 90 به یازده برابر دنیا رساندند و ایران اسلامی را وارد باشگاه هسته ای کردند و با تولید ماهواره و موشک ماهواره بر، ماهواره امید را به فضا فرستادند و سپس ماهواره های دیگر در مسیر پرتاب قرار دادند و موجود زنده را به فضا فرستادند، به دنبال پیشرفت اقتصادی کشورند یا کسانی که در دو سال اخیر رشد علمی کشور رامتوقف و صنعت هسته ای را تسلیم بیگانه کردند و نه تنها در تولید علم رشدی از خود نشان ندادند که چندین پله نیز سقوط کردند و مورد اعتراض بیش از 12000 هزار استاد دانشگاه قرار گرفتند؟! براستی چه کسی این باور را در دل جوانان ما ایجاد کرد که می توانید صاحب دانش« نانو» بشوید که امروز در زمره 8 کشوراول دنیا قرار گرفته ایم؟ جز این است که این باور با هدایت ها و حمایت های شخص مقام معظم رهبری صورت گرفته است؟
بی تردید کسانی که هویت ملی جوانان این کشور را نشانه رفته، معتقدند تنها راه پیشرفت از غرب می گذرد و برای پیشرفت حتما باید در هویت غربی ها هضم بشویم و توان کشور ما در حد تولید آبگوشت بزپاش است، نمی خواهند و نمی توانند جوانان این مرزو بوم و کشور را به پیشرفت برسانند و همواره باید در حد یک کشور عقب مانده ای که مواد اولیه اش را خام بفروشد و ارتزاق کند و در مقابلش کالاهای مصرفی و بنجل غربی و شرقی مصرف کند،بمانند. و البته جای تعجب نیست که غربی ها نام جریان دوم را میانه روها و اعتدالیون بگذارند و برای پیروزی مجدد آن ها در انتخابات آینده ریاست جمهوری نهایت تلاش کنند، چرا که بااین گونه سیاست هاست که روز به روز غربی ها مقتدرتر شده و کشورهای اسلامی و به اصطلاح آن ها جهان سوم، بویژه ایران اسلامی به عنوان ام القرای جهان اسلام، فقیرتر می شوند و بازار خوبی نیز برای کالاهای بنجل آن ها فراهم می گردد.